یک شهر شبیه حاج قاسم شده بود!
هر چند زندگی ما به سختی میگذشت، اما گلهای نداشتیم. خدا را شاکرم بچههای خوبی تربیت کردم. وقتی بچهها چیزی لازم داشتند و من میگفتم پولی ندارم تا آن وسیله را برایتان بخرم کوتاه میآمدند. دو روز قبل از شهادت میلاد به او گفتم چیزی ندارم که برای خوراکی مدرسه بتوانی ببری! حرفی نزد. بعد کمی پول تهیه کردم …